برا همسر خود معشوقه باشید نه مادر

یه اشتباه رایج دخترا تو برخورد با دوس پسر نامزد یا حتی همسر
آیندشون اینه که میخوان نقش مامانشونو براشون بازی کنن و فکر میکنن که این شکلی میشن همسر  ایده آل و عشق همسرشونو به خودشون بیشتر میکنن مثلا مدام سعی میکنن لباسای همسرشونو آماده کنن قراراشونو بهشون یاد آوری کنن جوراباشونو بشورن ولی اینا همش اشتباهه مردا به طرف زنایی کشیده میشن که براشون معشوقه باشن نه مادر اونا میخوان ازدواج کنن تا بتونن ثابت کنن که بزرگ شدن و میتونن یه زندگی رو اداره کنن ولی شما با این کارا به طور ناخودآگاه بهشون القا میکنین که هنوز این قابلیتو ندارن بنابراین ممکنه یه مدت از این کارتون استقبال کنن و فکرکنن که دارین بهشون محبت میکنین ولی به زودی خسته میشن بخاطر همینه وقتی از اکثر کسایی که شوهراشون بهشون خیانت میکنن میپرسی فکر میکنی چرا اینطور شد میگن نمیدونیم چون ما همیشه همه کارا رو درست انجام میدادیم خونه رو تمیز میکردیم کاراشو مرتب میکردیم و از این قبیل حرفا ولی درست مشکل همینجاست اون معشوقه ای که شوهر شما به طرفش کشیده میشه دقیفا همون چیزایی رو به شوهرتون میده که شما نمیدین وقتی به جای اینکه خودتون به شدت تحت فشار قرار بدین و کارایی رو که نمیتونین انجام بدین برای اینکه شوهرتون استراحت کنه از شوهرتون بخواین تا کمکتون کنه و در واقع بهش نشون بدین که وجودش تو زندگی شما لازمه بهش حس اعتماد به نفسی میدین که نه تنها براش از هر استراحتی لذت بخش تره بلکه مثل آهن ربا اونو بهتون میچسبونه یا اینکه به جای اینکه همیشه دستتون تو آب و مواد شوینده باشه برا اینکه خونه خیلی تمیزی داشته باشین و مادر شوهرتون بگه که شما عروس خوبی هستین به خودتونم برسین مسلما مردها از داشتن زن خوشگل و مرتب بیشتر از خونه تمیز و مرتب لذت میبرن و وفتی از شما لذت بردن مطمئن باشین که خودشون آستین همت و بالا میزنن و خونه رو هم براتون تمیز میکنن بنابراین به جای اینکه یه تنه زندگی رو اداره کنین و در صدد باشین که ثابت کنین همسر ایده آل و خانه داری هستین و بعدم  به حال خودتون دل بسوزونین سعی کنین الگوی زندگیتونو درست کنین شما لازم نیست که یه تنه زندگی رو به دوش بکشین شما فقط کافیه وظایف زناشوییتونو اجرا کنین بقیه مواردم در کنار همسرتون انجام بدین.............

م.سپهری

من دانشجوام 

قبله ام نمره 

جانمازم جزوه.مهرم خودکار 

کلاس سجاده من 

من وضو با فریاد استاد میگیرم 

در نگاهم جریان دارد عشق جریان دارد لاو 

تنبلی از عمق چشمانم پیداست 

همه ذرات وجودم تنبل شده است   

من درسهایم را وقتی میخوانم 

که برنامه امتحانیش راببینم در دست 

من درسهایم را پی فریاد مادرم میخوانم  

................ 

 

                                       م.سپهری

 

بهشت کجاست؟

هر نوزادی که به دنیا می آید به یادم می آورد که خدا هنوز از انسان ناامید نیست 

هنوزم هم فرصت برای تازه شدن هست باید به پا خواست  

حوا سیب راچید اما نمیدانیم اگر ما جای او بودیم چه میکردیم پس به جای محکوم کردن او باید از نو ساخت بهشتی را که هدیه خدا بود ولی از دست انسان افتاد و شکست  

بهشت را باید در چشمان پسر بچه ای دید که به جای بازی کردن در زیر پنجه های سوزان آفتاب برگه های فال میفروشد تا شب به جای لقمه ای غدا کتک پدرش نصیبش نشود بهشت در نگاه ملتمسانه دختر بچه ای ست که تمام داراییش گل هاییست که لحظه لحظه مانند خود او به پژمرده شدن نزدیک میشوند و ما به جای دریافتن بهشت با اشاره ای شیشه را بالا میکشیم و بهشت را به صدای آهنگی میفروشیم که برا نشنیدن صدای التماس های او به اوج میرسانیم  

سپهری گفت چشم ها را باید شست و من میگویم گوش ها را باید شست تا شاید صدای ضربان های تند قلب مردی را بشنویم که دست به دزدی بلند میکند چون کودکش از گرسنگی بیحال در رختخواب است کاش یکبار حجم خسارتی که به ما وارد میشود را با عمق زخم قلب مادری بسنجیم که کودک بیمارش نیازمند یک بخشش کوچک دکتری ست که بدون خواستن هزینه جراحی نجاتش دهد کاش ببینیم اشک های پدری که شرمنده بچه های خود شده 

بس است دیگر محکوم کردن آدمو حوا.آدم سیب را بخاطر عشق به حوا چید و خدا بهای بازگشت به بهشت را همین عشق قرار داد اما چه شد آن همه عشق؟؟؟؟؟بهای بهشت لبخندی ست که با خرید یک برگ فال یه شاخه گل بستن چشمهایمان بر روی خسارت اندکی که از یک مرد یا زن دل شکسته به ما وارد میشود به لبانشان مینشانیم به راستی بهای زیادی ست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟