تنهایی من و خدا

خدایا تنهام تنها با تو چقدر زیبا کنارم مینشینی

با من چای مینوشی تلخی چای را با عسل لبخندت شیرین میکنی

برایت نه چهره ام مهم است نه لباسم نه جایی که با من نشسته ای گویا فقط درونم را میبینی

اما نه آن هم برایت مهم نیست چون حتی درونم هم زیبا نیست

چشم هایم را میبندم و دست هایم را در میان گرمای دستانت حس میکنم

چقدر نزدیکی و من چقدر دورم

در حضورت دیگر نه افسوسی از گذشته دارم و نه دلهره ای از آینده زمان در حال متوقف میشود

و من در حال تو رها...

برای تمام پرسش هایم تنها یک پاسخ دارم *خدا* 

و چه پاسخی مطمئن تر از تو

با خود میگویم هیچ چیز در این دنیا مطلق نیست جز تو و حالا خود را در آغوش تو میبینم 

آغوشی که هر غیرممکنی را ممکن میکند و هر خیری را بله و هر اشکی را لبخند

خودم را بیشتر به تو میچسبانم و تو میگویی آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟؟؟؟؟

نظرات 4 + ارسال نظر
احسان سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:50 ب.ظ http://atashbax.blogsky.com

خدایا بودن تو برایم کافیه، تو باشی همه چی دارم، فقط با تو دلم گرم میشود و میتوانم در برابر مشکلات بایستم. با من باش تا بتوانم آینده ام را آنچنان که تو میخواهی بسازم، فقط با من باش...

bravo khodet gofti?

احسان چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:14 ق.ظ http://atashbax.blogsky.com

آره، ببخشید فکر کردم مثل شما میتونم ینویسم. دیدم نه شما کجا ما کجا

آخیش عزیزم قشنگ بود
هرچند من خیلی ایده آل گرام ولی صداقتش قشنگ بود

احسان چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 01:14 ق.ظ http://atashbax.blogsky.com

لطف داری. ولی نوشته های تو ی چیز دیگست. با تمرین یکی از نویسنده های خوب میشی.

ممنون

sepid چهارشنبه 27 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ب.ظ http://startagain1.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد