طعم خاطره هایت

خاطراتمان را با چه مینوشتی که طعم شیرینشان از زیر زبانم بیرون نمی رود

چه جوهر شیرینی بود بوسه هایت

هرچقدر فکر میکنم به یاد نمی آورم جنبش لب هایت چه صدایی داشتند فقط چهره ات را به یاد می آورم

لبخند های شیطنت آمیزت را نگاه های پر از حس خواستنت را دست های نوازشگرت را

سینه های سپر شده ات را بازوهای مردانه ات را چرا هیچ صدایی در ذهنم نیست انگار گوش هایم تمام قوای خود را به چشم هایم قرض داده بودند تا کم نیاورند در رصد کردن تک تک اجزای وجودت

چقدر مردانه در مقابل حس خواستنت ایستادی چقدر مردانه هوس هایت را رام کردی چقدر مردانه حدود گذاشتی چقدر مردانه حصار کشیدی به دور سیب کال حوا...


نظرات 1 + ارسال نظر
احسان سه‌شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 04:13 ب.ظ http://atashbax.blogsky.com

وفای اشک را نازم ، که در شب های تنهایی
گشاید بغض هایی را، که پنهان در گلو دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد