ای غایب از نظر به خدا می سپارمت
تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک
محراب ابرویت بنما تا سحرگهی
گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی
خواهم که پیش میرمت ای بی وفا طبیب
صد جوی آب بسته ام از دیده بر کنار
خونم بریخت و از غم عشقم خلاص داد
می گریم و مرادم از این سیل اشکبار
بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل
|
|
جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
باور مکن که دست ز دامن بدارمت
دست دعا برآرم و در گردن آرمت
صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت
بیمار بازپرس که در انتظارمت
بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت
منت پذیر غمزه خنجر گذارمت
تخم محبت است که در دل بکارمت
در پای دم به دم گهر از دیده بارمت
|
سلام
حافظ خیلی بهش ارادت دارم :)
ببخشید دیشب خیلی عجله داشتم فقط سریع نوشتم واسه شعر سهراب و رفتم
اگه احیانا لحنم تند بود ببخشید
عجله داشتم
نه عزیزم متوجه شدم تند نوشتی.